کتاب صوتی بیگانه اثر آلبر کامو | مادرم امروز مرد. یا شاید دیروز، مطمئن نیستم

0 76

“مادرم امروز مُرد. یا شاید دیروز، مطمئن نیستم.”
این جمله آغازین رمان و کتاب صوتی بیگانه  اثر آلبر کامو  می باشد. جمله اول، خلاصه ای از شخصیتِ فردی را که باید تا آخرین صفحه داستان با او زندگی کنیم به ما ارائه می دهد و مجال تطبیق پذیری تدریجی خواننده با این داستانِ پر فراز و نشیب را می گیرد. نویسنده کتاب که همچون شخصیت اصلی داستان –قهرمان و در عین حال ضد قهرمان– ملیتی فرانسوی-الجزایری دارد، از همان ابتدا خواننده را بی مقدمه با شخصیتی مواجه می کند که از مرگ مادرش چندان متأثر نیست و در جایی از کتاب، وقتی که از او پرسیده می شود که آیا در روز مرگ مادرش اندوهگین بوده یا خیر، احساساتش را چنین توضیح می دهد:
“فطرت من طوری است که اغلب، احتیاجات جسمانی ام، احساساتم را مختل می سازد. روزی که مادرم را به خاک می سپردم، خیلی خسته بودم و خوابم می آمد. آنچه که یقیناً می توانستم بگویم این بود که ترجیح می دادم مادرم نمرده باشد.”
شخصیت اصلی کتاب – ‘مرسو’ – پیوسته در حال قضاوت شدن است؛ چه به وسیله سایر شخصیت های داستان و چه به وسیله خواننده. همین امر از او یک ‘بیگانه’ می سازد. کامو در این کتاب، مصائب فردی را نشان می دهد که به ندرت حاضر است برای خشنودی کسی – حتی معشوقه اش – جوابی غیر از حقیقت محض را بدهد. در جایی از کتاب، پس از آنکه ‘مِری’ – معشوقه مرسو – از وی تقاضای ازدواج می کند، مرسو در جواب می گوید:
“جواب دادم برایم فرقی نمی کند و اگر او می خواهد، می توانیم این کار را بکنیم. آن وقت خواست بداند که آیا دوستش دارم؟ همانطور که یک بار دیگر به او جواب داده بودم، جوابش دادم که این حرف هیچ معنایی ندارد، ولی بی شک دوستش ندارم. گفت: “پس در این صورت چرا با من ازدواج می کنی؟” برایش توضیح دادم که این امر هیچ اهمیتی ندارد و اگر او مایل باشد می توانیم ازدواج کنیم”

تمام این توصیفات، خواننده را بدین نتیجه می رساند که مرسو فلسفه ای شبیه به ‘نیهیلیسم’ ((Nihilism را در زندگی اختیار کرده؛ یعنی موضوعات تحمیل شده بر باورهای بشری را نفی می کند و منکر ارزش های اخلاقی می شود.
با این وجود، مرسو یک ‘پوچی’ مطلق نیست و کامو سعی نکرده که از او انسانی همچون ربات و خالی از احساس خلق کند. در سراسر داستان، مرسو –هرچند به گونه ای مبهم– احساساتی همچون دلسوزی، اندوه، عشق، خواهش های جسمانی و از همه مهمتر – انزوا و بیگانگی – را در بین هم نوعانش احساس می کند.
او همچنین در جایی دیگر برای اینکه از محل کارش به رستورانی برود، به سختی پی یک کامیون می دود و موفق می شود خود را به درون آن پرتاب کند. چندین نمونه از این اتفاقات در داستان موجود است و کامو اصرار دارد که مرسو نیز یک انسان است، با احساساتی بشری، و تنها دلیلی که او را ‘بیگانه’می یابیم، غرق شدن خودمان در جهانی آکنده از تظاهر، دروغ و رسومات رواج یافته ای همچون عزاداری در زمان مرگ افراد نزدیکمان می باشد. مرسو چندین بار از این احساس بیگانگی در بین دیگران به شدت خسته می شود، اما اثبات این امر به دیگران را مشکل می یابد.
ریتم کم فراز و نشیب داستان در بخش نخست با ارتکاب قتلی عجیب و ناخواسته به وسیله مورسو  به ناگاه عوض شده و تعلیقی بزرگ ایجاد می شود. مرسو برای گذراندن روزی تعطیل به همراه دوستش – ‘ریمون’ – و ‘مری’ به کلبه ساحلی زوجِ آشنا با ریمون می رود، اما درگیر نزاعی ناخواسته با یک مرد عرب شده و با ۵ گلوله او را از پا در می آورد. یکی از کلیدی ترین نکته های این قتل، نحوه رقم خوردن آن است. هنگامی که در دادگاه برای آخرین بار از مرسو درباره عللی که وی را وادار به قتل کردند پرسیده می شود، وی حالت خود و پاسخش را این گونه شرح می دهد:
“من در حالی که کلمات را با هم قاطی می کردم، و به وضع مسخره آمیز خود پی می بردم، با تندی جواب دادم که علت و باعث این عمل آفتاب بود. تالار از خنده پر شد. وکیلم شانه خود را بالا انداخت و بلافاصله به او اجازه صحبت داده شد.”
بسیاری از اتفاقاتی که در کتاب ذکر شده، ارتباطی مستقیم با آفتاب دارند. آفتاب در سراسر داستان موجب به وجود آمدن حالات فیزیکی خاص و در برخی موارد، واکنش هایی از سوی مرسو می شود.
نبوغ کامو در استفاده ابزاری از پدیده های طبیعی را می توان در تصمیم او برای استفاده از نام “مرسو” در این کتاب دانست. طبق گفته های مرسو ، آفتاب او را وادار به قتل مرد عرب می کند و صحنه این قتل نیز در ساحل رخ می دهد. مرسو ‘Meursault’ یک اسم می باشد، اما اگر دو کلمه فرانسوی ‘mer’ (دریا) و ‘Soleil’ (آفتاب)  را ترکیب کنیم، کلمه ای جدید (‘Mersoleil’) به دست می آید که در تلفظ فرانسوی، تلفظ یکسانی را با ‘مرسو’ دارد. ‘آفتاب’ را می توان نماد الجزایر، و فرانسویان ساکن الجزایر را نیز می توان زیر مجموعه ‘دریا’ قلمداد کرد. هنگامی که مرسو در دادگاه، “آفتاب” را دلیل ارتکاب قتل یاد می کند، علاوه بر معنای ظاهری آن که در داستان مفهوم است، می توان برداشت عمیق تری را نیز حاصل کرد و آن را به مسائل سیاسی، اجتماعی و نظامی وقت بین فرانسه و الجزایر ربط داد.
مرسو پوچ نیست، زیرا انسانی پوچ نمی تواند از بوی گل ها، رنگ شب تابستان، پرندگان و … لذت ببرد. با این حال، او از ‘خوشبختی’، تعریف خودش را دارد. شاید هم به کلی دغدغه رسیدن به خوشبختی را ندارد.
از توصیفات، دیالوگ ها و فضاسازی های بخش دوم کتاب می توان به عنوان یکی از درخشان ترین نمونه های ادبیات معاصر یاد کرد. عمده همذات پنداری خواننده با شخصیت مرسو نیز در همین بخش و در هنگام برگزاری جلسات بازپرسی و دادگاه او صورت می گیرد. سوالاتی که برای خواننده به وجود آمده به وسیله بازپرس و دادستان پرسیده می شود، اما هنر کامو در ارائه توضیحاتی که به وسیله مرسو روایت می شود، از ضدِ قهرمانی که مردی ظاهراً بی گناه را کشته، شخصیتی به شدت قابل دفاع و به انزوا رانده شده را می سازد. از سوی دیگر، شیوه قضاوت دادگاه در قبال مرسو موجب اعتراض وکیل وی شده و وکیل در قالب جمله ای تأثیرگذار – با فریاد – می گوید:
“بالاخره آیا او متهم است به این که مادرش را به خاک سپرده یا اینکه مردی را کشته است؟”
و دادستان در جواب می گوید:
“من این مرد را متهم می کنم به این دلیل که مادرش را با قلب آدمی جنایتکار به خاک سپرده است.”

مرسو در آخرین فصل کتاب و در حالی که به اعدام محکوم شده (اما همچنان نمی دانیم که آیا فرجام خواهی او مورد قبول واقع خواهد شد یا خیر)، از پذیرفتن کشیش زندان و درخواست های او از وی برای مومن شدن سر باز می زند. کشیش ادعا می کند که حتی بدبخت ترین زندانیان نیز در طول دوران حبس می توانند صورتی الهی را روی دیوارهای آغشته به درد و رنج زندان ببینند، اما مرسو در جواب می گوید که گاه جز سرابی از چهره مری، چیزی را روی آن دیوارها نیافته و اکنون نیز دیگر همان خیال مری نیز از ذهنش دور شده است.
به عنوان کلام آخر باید خاطر نشان کرد که کامو علاقه ای برای نتیجه گیری از کتاب هایش نداشت. برای مثال، مرسو پس از قتل مرد عرب، درباره احساسش از این واقعه، ابراز می دارد که بیش از پشیمانی، اندوهگین است. چنین پاسخ هایی موجب می شوند تا نتوان همچون یک معادله، نتیجه ای قاطع را از این کتاب بگیریم.

در پایان، به این نکته باید اشاره کرد که کتاب “بیگانه” بخشی از ۳ گانه ای است که به ۳ گانه ‘پوچی’ مشهور شده و شامل ۲ اثر دیگر از کامو – نمایشنامه ‘کالیگولا’ و رساله ‘افسانه سیزیف’ – می شود. توصیه می شود که برای کسب درک بهتری از این کتاب، ۲ اثر ذکر شده را نیز مطالعه کنید. کامو بعد از این ۳ گانه، بار دیگر دست به خلق یک ۳ گانه دیگر می زند که به ۳ گانه ‘طغیان’ مشهور است و شامل رمان های ‘طاعون’، رساله ‘انسان طاغی’ و نمایش نامه ‘عادل ها’ می شود.

دانلود داستان ها و رمان های صوتی خارجی

با ورود به بخش داستان ها و رمان های خارجی وبسایت نوار می توانید به تمامی کتاب های صوتی این دسته از جمله کوری، مزرعه حیوانات، سه شنبه ها با موری، بلندی های بادگیر و … دسترسی داشته باشید.

دانلود

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.