کتاب صوتی آزادی منتخبی از حکایت کنیز و تخم و ترکهی عجوزه، نوشتهی مارگارت اتوود است و مردان و زنانی را که به شکل استعاری در زندان به سر میبرند و فریاد آزادی میزنند را به تصویر میکشد. مارگارت النور اتوود در کتاب صوتی آزادی، از کابوس آبادها و جزایر جادویی که تصویر خیالی نفسگیری است، آیینهای پیش روی شما میگذارد.
درواقع شما پس از شنیدن یک مقدمه از نویسنده به نام «ما به توان دو ناآزادیم»، بخشهایی از این دو رمان را خواهید شنید که از زبان شخصیتها روایت میشود و علاوهبرآن با حال و هوای نوشتههای اتوود نیز بیشتر آشنا…
(بیشتر بخوانید)
نویسنده | مارگارت اتوود , |
مترجم | حسین کاظمی یزدی , |
گوینده | فریبا فصیحی , |
مدت | 4 ساعت و 46 دقیقه |
حجم دانلود | 265 مگابایت |
تعداد فصل | 25 |
دسته | داستانی, |
ناشر چاپی | نشر صوتی نیک |
ناشر صوتی | نشر صوتی نیک |
سال انتشار | 1399 |
سال انتشار صوتی | 1401 |
زبان | فارسی, |
کتاب صوتی آزادی منتخبی از حکایت کنیز و تخم و ترکهی عجوزه، نوشتهی مارگارت اتوود است و مردان و زنانی را که به شکل استعاری در زندان به سر میبرند و فریاد آزادی میزنند را به تصویر میکشد. مارگارت النور اتوود در کتاب صوتی آزادی، از کابوس آبادها و جزایر جادویی که تصویر خیالی نفسگیری است، آیینهای پیش روی شما میگذارد.
درواقع شما پس از شنیدن یک مقدمه از نویسنده به نام «ما به توان دو ناآزادیم»، بخشهایی از این دو رمان را خواهید شنید که از زبان شخصیتها روایت میشود و علاوهبرآن با حال و هوای نوشتههای اتوود نیز بیشتر آشنا خواهید شد.
مارگارت آتوود در ۱۸ نوامبر ۱۹۳۹ در اتاوا زاده شد. او کودکی خود را در جنگل های شمال کبک در کنار پدرش که یک گیاه شناس بود، گذارند. تجربه ی این نوع زندگی در دوران کودکی، بعدها در آثار آتوود در به کارگیری تعبیرهایی از دنیای جانوران و طبیعت نمود یافت.او تاکنون بیش از ۳۰ کتاب شامل رمان، داستان های کوتاه، شعر و نقد ادبی، تاریخ اجتماعی و کتاب های کودکان را به تألیف رسانده است. آثار او ریشه در رئالیسم سنتی دارند و در نوشته هایش از زن به عنوان شخصیت اصلی استفاده می کند. آتوود در داستان هایش واقعیت های اجتماعی را با تخیل، اسطوره شناسی و طنز همراه می کند.مارگارت اتوود نویسنده، شاعر و منتقد کانادایی طی مراسمی در پراگ، جایزه بین المللی «فرانتس کافکا» ۲۰۱۷ را به پاس یک عمر دستاورد ادبی خود دریافت کرد.
ما انسانها سالیان سال است که در پی کشف مرز میان آزادی و عدم آزادی هستیم. سالها پیش جایگزین آزادی، نه حبس که مرگ بود. طی دو هزار سال ما صیاد گردآورنده بودیم. نه کلمات عبور را داشتیم، نه زندان را. هر کسی در گروه کوچکتان شما را میشناخت و میپذیرفت ولی غریبهها مظنون بودند. هیچکس به زندان نمیافتاد چون هیچ ساختمانی برای این هدف وجود نداشت. اگر کسی برای گروهی تهدید به شمار میرفت، برای مثال اگر دیوانه میشد و میل به خوردن انسانها پیدا میکرد، گروه موظف بود او را بکشد. درحالیکه امروز گروه وظیفه دارد، فرد را حبس کند تا دیگران از آسیبش در امان باشند.
یک نظام دادگستری که بخواهد گزینه زندان کردن داشته باشد، بر یک معماری پایدار استوار است. تا وقتی سیاهچال نداشته باشیم، نمیتوانیم کسی را آنجا بیندازیم.