کتاب صوتی «تلخکام» نوشتهای زیبا و بسیار شگفتانگیز از نویسند خبره و بسیار هنرمند «اسماعیل فصیح» است که با زیبایی و دقت فراوان به قلم تحریر درآمده است تا شما خوانندگان عزیز از خواندن این کتاب و داستان زیبا لذت ببرید. کتاب صوتی «تلخکام» جز دسته کتابهای داستانی و رمان ایرانی قرار دارد که توانسته طرفداران بسیار زیادی را به دست آورد. برای آشنایی با داستان کامل کتاب صوتی «تلخکام» شمارا دعوت به خواندن این کتاب داستانی زیبا میکنم.
خلاصهای از کتاب صوتی تلخکام:
باکمی صبر و تأمل وارد مغازه میشوم. به فارسی عامیانه، خوب، گرم…
(بیشتر بخوانید)
نویسنده | اسماعیل فصیح , |
گوینده | علی عسکری , |
مدت | 3 ساعت و 46 دقیقه |
حجم دانلود | 158 مگابایت |
تعداد فصل | 11 |
دسته | داستانی, |
ناشر صوتی | نوین کتاب |
سال انتشار | 1390 |
سال انتشار صوتی | 1396 |
زبان | فارسی, |
کتاب صوتی «تلخکام» نوشتهای زیبا و بسیار شگفتانگیز از نویسند خبره و بسیار هنرمند «اسماعیل فصیح» است که با زیبایی و دقت فراوان به قلم تحریر درآمده است تا شما خوانندگان عزیز از خواندن این کتاب و داستان زیبا لذت ببرید. کتاب صوتی «تلخکام» جز دسته کتابهای داستانی و رمان ایرانی قرار دارد که توانسته طرفداران بسیار زیادی را به دست آورد. برای آشنایی با داستان کامل کتاب صوتی «تلخکام» شمارا دعوت به خواندن این کتاب داستانی زیبا میکنم.
باکمی صبر و تأمل وارد مغازه میشوم. به فارسی عامیانه، خوب، گرم و خودمانی سلام میکنم؛ اما افراد زیادی را در کتابخانه نمیبینم جز یک نفر. او هم همان خانم شکوه خانم یزدانی هستند؛ همان همکار مهربان، صلحجو و قدیمی با سری بدون روسری و چهرهای آرایشکرده که همیشه او را پشت پیشخان کتابهای زیبای ایرانی و یا ترجمه کتابهای خوب با نویسندگان برتر جهانی میدیدم.
او روی صندلی نشسته بود و مثل همیشه آرام و مهربان؛ با همان صورت چاق و تپل و آرایش بسیار زیبا و ملایم. صدای آرام سلام من را شنید و بلافاصله من را به همراه لبخند همیشگیام دید. همان لبخند قدیمی که بسیار برایش آشنا بود. وقتی مرا شناخت با خندهای بسیار مهربان و گرم از جایش بلند شد و به سمت من آمد. به من دست داد و از روی صمیمیت و مهربانی دست من رابین دستانش فشرد و بعد گفت:
سلام، شما آقای جلال آریان عزیز آبادان. باورم نمیشود. شما کجا؟ اینجا کجا؟
من گفتم برای کار.
پاسخ داد: خیلی خوشآمدید. اصلاً انتظارش را نداشتم. خیلی خوشحال شدم.
در همین حال خانم یزدانی که بسیار مهربان و خونگرم است صندلی کنار خودش را به من تعارف میکند و میگوید بفرمائید بنشینید. من هم دعوت او را میپذیرم و بهآرامی و خوشحالی کنارش مینشینم... .
ما آدمها زاییده میشویم، زجر میکشیم و میمیریم؛ اما این جمله مال خودم نیست. مال یک ایرانی بزرگوار و زجرکشیدهای است که من در این سفر کوتاه به لندن او را میبینم و بتن قلب خراب را با دریچه میترال چرولپس دارم را خونینتر میکند. اوایل اردیبهشتماه سال 1358؛ دو، سه ماه بعد از انقلاب است که با شکسته شدن اعتصابها و فرمان باز شدن دانشگاهها توسط امام به من مأموریت یکهفتهای میدهند که به انگلستان بروم. این مأموریت را دکتر امامزاده خوب، رئیس جدید دانشکده نفت آبادان به من محول کرده. قرار میشود که من برای سفارش و خرید یک لابراتوار زبان جدید توسط کالای شرکت ملی نفت ایران در آبادان و تهران از لندن دستبهکار شوم و ترتیب صدور این دستگاه را برای بخش زبان و علوم بدهم. اواسط اردیبهشت یا اوایل ماه می 1980 است که چون کاغذ و تلکس بازیهای لازم از طریق دفتر دکتر امامزاده به کالای شرکت در تهران و لندن؛ و تهیه بلیت هواپیما رفتوبرگشت و رزرو محله اقامت در لندن دادهشده است آماده میشوم. ولی چون سفارت انگلیس در تهران هنوز تخته است من با ترتیب تلکسهای بینالمللی مجبور شدم اول به پاریس بروم و سفارت انگلستان در پاریس ویزای ورود به لندن بگیرم که این هم بد نیست.
بانام اینکه کالای شرکت ملی نفت ایران در تهران به کاردار سفارت فرانسه در تهران نوشته و در خاست کمک و همکاری برای ویزای بیزنس جهت مأموریت یک استادیار دانشکده نفت آبادان به لندن برای خرید وسایل آزمایشگاهی دیگر به نظر نمیآید مشکلی وجود داشته باشد. بهویژه با گذرنامهای که دارم و هنوز دو سال وقت دارم.
در فرودگاه تهران راه باز است و بلیت پروازم هم برای آبادان، تهران، پاریس تنظیمشده است با بازگشت اپن. جمعه 16 اردیبهشت مطابق به 6 ماه می با پرواز شرکتی به تهران میروم و البته شب را پیش خواهرم فرنگیس و دختر جوان و قشنگ و بیوهاش میگذرانم که همیشه تنها و بهترین عزیزانم در تهران بودند... .
اسماعیل فصیح در 2 اسفند سال 1313 هجری شمسی در شهر تهران، محله خونگاه در خانواده مرفه که پدرش از اربابان آن دوره که در چهارراه گلوبندک کاسب بود چشم به جهان گشود. پدر اسماعیل دو سال بعد از تولد او درگذشت و اسماعیل یتیم شد. اسماعیل در 6 سالگی به مدرسه ابتدایی به نام عنصری رفت که همزمان شد با حمله متفقین در جنگ جهانی دوم. همچنین او پس از گذراندن دوران ابتدایی؛ دوران تحصیل متوسطه خودش را در دبیرستان رهنما گذراند و در سال 1332 تحصیلات او با گرفتن دیپلم طبیعی به پایان رسید.
اسماعیل فصیح بعد از کلی کار کردن، تدریس و پسانداز در همان محله خونگاه در سال 1335 تصمیم گرفت که ایران را ترک کند و از راه استانبول، پاریس به آمریکا برود و دریکی از شهرهای آمریکا به نام بوزمن مونتانا به تحصیل در رشته شیمی پرداخت و توانست لیسانس شیمی خودش را از دانشگاه آمریکا بگیرد. او بعد از اتمام درسش به سانفرانسیسکو رفت و در آنجا عاشق دختری به نام آنابل کمبل شد که پس از مدتی با او ازدواج کرد؛ اما متأسفانه زندگی آنها دوان زیادی نداشت و همسر او به همراه فرزندی در شکم به هنگام زایمان در بیمارستان فوت کرد. بعدازاین اتفاق بسیار ناگوار اسماعیل دوباره به شهر قبلی آمریکا برای ادامه تحصیل برگشت و از دانشگاه میزولا مونتنا مدرک ادبیات انگلیسی خودش را گرفت. او پس از مدتی به دانشگاه میشیگان رفت و قصد ادامه تحصیل کرد که به دلایلی موفق به اتمام مقطع کارشناسی ارشد خود نشد و نیمهکاره تحصیل را رها کرد و به تهران برگشت.
او بعد از آمدن به ایران درجایی مشغول به مترجمی و ترجمه کتابهای خارجی شد. پس از مدتی او با معرفی صادق چوبک توانست در شرکت ملی نفت ایران در جنوب کشور، بهعنوان کارمند در بخش آموزشی مشغول به کار شود. او پس از مدتی همزمان با شروع شدن جنگ ایران و عراق در سن 47 سالگی با سمت و عنوان استادیار زبان انگلیسی بازنشست شد. اسماعیل پسازاین مشکلات و خراب شدن خانهاش مجبور به مهاجرت به شهر تهران شد و آنجا در قسمت برنامههای آموزشی زبان تخصصی و گزارشنویسی در صنعت نفت مشغول به کار شد.
اسماعیل فصیح یکی از بزرگترین داستان نویسان و مترجمان باتجربه ایرانی بود و جزء یکی از پرفروشترین نویسندگان ایرانی معاصر در دهههای شصت و هفتاد به شمار میرفت. او در بیمارستان شرکت نفت به دلیل بیماری سخت عروق مغزی در سال 1388 دربازکن را وداع گفت.
از مهمترین رمانهای او میتوان داستان جاوید، ثریا در اغما، شراب خام و درد سیاوش را نام برد.
این دومین اثر اسماعیل فصیح است که چنگی به دل نمیزند انگار برای گروه سنی راهنمایی نوشته شده حیف وقت
من واقعا دوس دارم کتابای اسماعیل فصیح رو چرا چون که میدونم توش دروغ و دغل تاریخی نیست جلال آریان در واقع خود اسماعیل فصیح هست و فرنگیس واقعا در زندگی حقیقی خواهرش بوده و واقعا اهل درخونگاه بوده و واقعا مهندس شرکت نفت بوده و تاریخ واقعی رو روایت میکنه این کتاب رو که خوندم فهمیدم ارتباطی داره با کتاب داستان جاوید
سلام،نثر كتاب روان بود،بلاتكليفي شخص اول مشخص و خمير مايه عاشقانه ضعيف باعث دلچسب نشدن كتاب ميشد.تعريفهاي ضعيفي از دين زرتشت بلاتكليف و ناقص بود،وليكن گويش خواننده بسيار روان و اصطلاحات انگليسي بدون نقص بيان ميشد. سپاسگذارم
سلام و عرض ادب من اولین کتاب بود که از جناب فصیح خوندم چون استاد صحت معرفی فرمودند. کتاب ضعیف و نویسنده کاملا بلاتکلیف بود . یه اثر شعار ی در مدح زرتشت و رابطه بسیار مضحک با خانوم کتاب فروش که نویسنده سعی داشت کتاب یه رنگ عاشقانه هم بگیرد و بسیار ناموفق بود. با تشکر
سبلام من رمان ایرانی به حز بامداد خمار نخوندم ودپست نداشتم اما کتاب های اسماعیل فصیح رو دونه دونه خوندم عالی بود اما باید بدونید و به ترتیب بخوانید این ادامه کتاب جاوید است بعد از این ثریا د. اغما
کتاب نسبت به بقیه آثار این نویسنده توانمند چیز زیادی برای گفتن نداشت.لدامه داستان جاوید بود و اگرکسی آن داستان رانشنیده باشد برایش اصلا جذاب نیست.کلا مطلب به اندازه یک کتاب جداگانه شدن نداشت. صدای خواننده زیبا بود ولی غلط در خوانش کم نداشت و این ،اثر را لکه دار می کند.
سلام.. صدای راوی خوب بود . به جز همون مورد بخشکی شانس که خیلی عجیب بود، چون پیدا بود تسلط دارن به متن، و تعجب کردم از چنین اشتباه فاحشی.. ولی کاش برای صدای خانم شکوه، صداشونو تغییر نمیدادن. در مورد خود کتاب هم، جلال آریان انگار اون جلال آریان کتاب های دیگر نبود.. نظرش درباره ی نگهبان عرب تبار، مایه ی خجلت بود.
خیلی نژادپرستانه بود
خوب بود ولی داستان جاوید وثریا دراغماء رولوداده اول اوناروبخونید
زیاد خوب نبود البته چون بقیه آثار استاد فصیح و گوش دادم شاید توقعم خیلی بیشتره. باقی آثار بقدری جذاب و عالی بود که این داستان زیاد چنگی به دلم نزد
جالب بود ادامه داستان جاوید
وای خدا چرا قبل از ضبط به دور کتاب رو نمیخونید؟؟؟ پر از اشتباهات گفتاریه . کلا همه کتابهای نوار افت شدیدی پیدا کرده .حداقل یه بازبینی هم نمیکنید که بشنوید این اشتباهات بسیار معلوم رو.هی میای اغماض کنی میبینی بدتر میشه. چطور ترکیب بِخُشکی شانس رو تو آخر فصل سه میخونید بَخشَکی شانس؟؟؟؟ واقعا تا حالا بِخُش
سلام دوست عزیز، بسیار ممنونیم از توجه و دقت شما. این کتاب صوتی در استودیو نوین کتاب ضبط شده و مراحل تولید و بازبینی رو در نوار نگذرونده. ایرادی که فرمودید رو به ناشر منتقل می کنیم تا اصلاح کنند.
ادامه داستان جاوید ..ولی بی توجهی به تاریخ و سن و سال یه کم تو ذوق میزنه
یه صدای جدید خوب
باید اول کتاب داستان جاوید رو بخونید تا اینو بفهمید